تبيين ثبات در افغانستان بر مبناي تئوري ثبات هژمونيك*
ثبات و امنيت و در مقابل بي ثباتي و ناامني يک امر نسبي است که از يک مکان به مکان ديگر ، از يک کشور به کشور ديگر و در انديشه هاي مختلف ، متفاوت مي باشد . موضوع ثبات و امنيت در هر کشوري به وضعيت ، استحکام ، قدمت و بنيان ساختارهاي داخلي آن کشور بستگي دارد . وجود ساختارها ، استحكام در ساختارها و بازدهي آنها در يک کشور در نهايت به استحکام ثبات و امنيت کمک مي کند و نبود ساختارها و عدم استحکام آنها نتيجه عکس يعني بي ثباتي در پي خواهد داشت .از آنجا که ثبات امر نسبي است،براي بررسي ميزان ثبات در يک کشور مي توان به يک بررسي تطبيقي دست زد. براي اين منظور مي توان ثبات در يک کشور را با ثبات در کشور ديگر سنجيد يا اينکه ثبات در يک کشور را در مقاطع زماني متفاوت در همان کشور با هم مقايسه کرد . در اين مقاله نوع دوم مقايسه ( مقايسه مقاطع زماني متفاوت در يك كشور ) مد نظر قرار دارد . سؤال اين مقاله اين است که چه عامل يا عواملي باعث به وجود آمدن ثبات نسبي در افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 شده است ؟ فرضيه ما براي پاسخ به اين سوال ، اين خواهد بود که مداخله نظامي ايالات متحده آمريکا در افغانستان به عنوان يک قدرت هژمون سبب بر قراري ثبات نسبي در اين کشور شده است .
*این مقاله با همکاری اقای عبدالی کارشناس ارشد روابط بین الملل نوشته شده است.