دکتر عبدالله عبدالله، رقیب حامد کرزای از شرکت در انتخابات کناره‌گیری کرد و پس از کش و قوس‌های فراوان حامد کرزای به‌عنوان رئیس‌جمهور افغانستان معرفی شد. در صورت برگزار شدن دور دوم انتخابات کناره‌گیری عبدالله از رقابت می‌توانست مشکلات عدیده‌ای را برای کرزای فراهم آورد. در صورتی که طرفداران عبدالله انتخابات را تحریم می‌کردند درصد مشارکت‌کنندگان در انتخابات در مناطق شمالی و بویژه شهر کابل کم می‌شد و مشروعیت انتخابات و حکومت انتخاباتی زیر سوال می‌رفت در نتیجه کرزای رسما قادر نبود با رای حداقلی به اعمال اقتدار در داخل و توسعه مناسبات در خارج از کشور مبادرت کند. هرچند اکنون هم حامد کرزای و تیم او متهم هستند که در انتخابات تقلب صورت داده‌اند و برخی حتی به این امر اعتراف و اعلام کردند که واقعا چنین اتفاقی رخ داده است. همین امر به اندازه کافی به اعتبار و شخصیت سیاسی کرزای لطمه وارد کرده است. در گام بعدی باید گفت که کرزای رئیس‌جمهور بخش بسیار اندکی از مردم خواهد بود، زیرا اگر به فرض محال تصور کنیم که در دور اول هم تقلبی صورت نگرفته باشد، کرزای تنها موفق شد 50 درصد از آرا را به دست آورد که این امر ابتکار عمل او را در ارتباط با مردم افغانستان کم می‌کند.
حال کرزای برای حل این مساله ترفند جدیدی اندیشیده و البته با توجه به فشارهایی که غربی‌ها بر او وارد کرده‌اند از عبدالله و مخالفان خود خواسته در اداره حکومت به او کمک کنند. نقش عبدالله در انتخابات افغانستان بویژه برای آمریکایی‌ها به منزله تعدیل رفتار کرزای است. عبدالله در ساختار سیاسی افغانستان به همان میزان قدرت خواهد گرفت که بتواند در عرصه سیاسی بازی مناسبی را صورت دهد بنابراین به نظر می‌آید که قطعا در دولت برای اینکه حکومت مشروعیت و کارآیی داشته باشد و با موانع و مشکلات نیروهای رقیب مواجه نشود، کرزای ناچار است که عبدالله و جریان او را در قدرت شریک کند. برای آمریکایی‌ها این الگو از مدیریت در کابل و در ساختار سیاسی افغانستان مطلوب است که هم رئیس‌جمهور از پشتون‌ها باشد و هم دیگر اقوام در اداره قدرت نقش مهم و برجسته‌ای داشته باشند. حال در تشکیل چنین دولتی چند نکته را باید مدنظر قرار دهیم. نخستین نکته اینکه درست است که در افغانستان نیروهای سیاسی با یکدیگر رقابت می‌کنند و حکومتی در آن تشکیل شده، اما در این کشور یک ناظر خارجی هم حضور دارد و این نظاره‌گران خارجی هستند که سیاست را در کابل به نظم درمی‌آورند. تفاوت دیدگاه عبدالله و کرزای چندان زیاد نیست. درست است که کرزای به یک نظام ریاستی فکر می‌کند ولی عبدالله به نظام پارلمانی، اما در شرایط فعلی اجرای دیدگاه دکتر عبدالله کار دشواری است؛ لذا با محور قرار گرفتن نظام ریاستی مسائل بسیاری حل و فصل می‌شود. بحث این است که اختیارهای بیشتری در ساختار سیاسی به عبدالله داده شود بنابراین اگر قرار باشد دولت ائتلافی شکل بگیرد با توجه به این پیش‌فرض‌ها اتفاق خواهد افتاد. در این میان استراتژی طالبان تغییر خاصی نخواهد کرد و همچنان به بی‌ثبات کردن اوضاع کشور تا ساقط شدن دولت افغانستان ادامه خواهد داد. هدف بعدی آنها بیرون کردن نیروهای خارجی از کشور است و تا رسیدن به آن به حملات و ایجاد تنش‌های بیشتر ادامه خواهند داد. این در حالی است که اوباما همچنان در برزخ فرستادن یا نفرستادن نیرو به کابل گرفتار است. در میان دموکرات‌ها و جمهوریخواهان مبارزه با طالبان اصلی کلیدی محسوب می‌شود و چندان تفاوتی نمی‌کند که بوش باشد یا اوباما، اما در تاکتیک‌ها به نظر می‌رسد که دولت اوباما رغبت بیشتری به مذاکره با طالبان نشان داده و این امر واکنش‌هایی را از سوی جمهوریخواهان به دنبال داشته است لذا صحبت‌های بوش و طیف جمهوریخواه علائم و هشدارهایی به اوباما محسوب می‌شود ضمن اینکه اوباما طبق طرح Af-pak (افغانستان – پاکستان) به دنبال یک برنامه زمان‌بندی شده برای مقابله با طالبان و سپس خروج از افغانستان است حال اینکه جمهوریخواهان خواستار یک حضور دائمی در افغانستان هستند لذا با زمان‌بندی و تلاش برای سرکوب و تعیین تکلیف هر چه سریع‌تر مساله افغانستان و پاکستان مخالف هستند.
آنها به دنبال مکانیزمی هستند که حضور آمریکا و نیروهایش را در افغانستان پایدارتر و ماندگارتر کند.