نگاه هندی به تحولات افغانستان

جدایی هندوستان از بریتانیا در سال 1974 منجر به شکل گیری دولت جدید اسلامی پاکستان میان افغانستان و هندوستان شد. اسناد تاریخی از سال 1947 به طور واضح بیان می کند که جمهوری اسلامی پاکستان از ابتدا در مواجهه دولتی با افغانستان بوده است علیرغم این که آن نیز یک دولت اسلامی و هندوستان یک جمهوری سکولار بوده است.
بیشتر از نظر تاریخی و فرهنگی و کمتر از نظر استراتژیک، قبایل افغانستان، و به خصوص پشتوها و مردم هندوستان روابط نزدیک و دوستانه، حتی در طول حکومت استعماری بریتانیایی داشتند. در زمان جدایی در سال 1947 بدون هیچ دلیلی ایالت سر حد شمال غربی پاکستان (NWFP) تا آخرین لحظه از پیوستن به پاکستان سرباز زد. این استان عمدتا پشتو هستند.
افغانستان نزدیک به 200 سال است که دولتی مستقل بوده است و استقلال آن بیش از پاکستان و هندوستان بوده است، این دولت بخشی از امپراتوری هند بریتانیایی نبود.
بنابراین از نظر بافتی، برای پاکستان و ارتش پاکستان عجیب و مضحک است که ادعا کنند افغانستان قانونا در حوزه پیرامونی امنیت پاکستان قرار دارد و پاکستان حقوق قانونی دارد که ادعا کند افغانستان حق مسلم استراتژیک انحصاری آن است. به عبارت دیگر پاکستانی قصد دارد که افغانستان را دولت وابسته استراتژیک خود کند.
ناامنی های استراتژیک ارتش پاکستان بر سر افغانستان اساسا از واقعیت موجود و تاریخی روابط نزدیک و دوستانه بین هند و افغانستان نشأت می گیرد. ارتش پاکستان دایما بر تدوین سیاست خارجی پاکستان بر افغانستان و هندوستان غلبه داشته و در طول 60 سال گذشته یا بیشتر هیچ گاه عادی سازی روابط پاکستان با همسایه هایش در هر دو جناح را اجازه نداده است.
مشغله های ذهنی دوگانه ارتش پاکستان، افغانستان و کشمیر است و در این دو حوزه همواره ناامنی های استراتژیک وجود داشته است.
از نظر استراتژیک، اگر ایالات متحده و چین از پاکستان به عنوان «دولتی اجاره ای» برای منافع استراتژیک خاص خود استفاده نمی کردند، شبه قاره هند سرگرم «تعادل طبیعی قدرت» خود می شود. ایالات متحده و چین، پاکستان را به «انجام بیش از حد نیروی استراتژیک واقعی خود» در مواجهه با افغانستان و هند تشویق کردند و اگر بتوان از این اصطلاح استفاده کرد، این امر منجر به سطحی از «جنون عظمت استراتژیک» ارتش پاکستان در ادعای اربابی استراتژیک بر افغانستان شده است.
امروزه وقتی ایالات متحده و غرب به تجدید ثبات و امنیت در افغانستان مشغولند، تنها مانع بازدارنده و به نظر عبور ناپذیر مشغله ذهنی استراتژیک ارتش پاکستان از افغانستان به عنوان بازگرداننده قانونی سال هایی است که ایالات متحده به عنوان دولتی اجاره ای از پاکستان استفاده می کرد.
کسی تمایل به تمرکز بر روابط ایالات متحده و پاکستان در رابطه با افغانستان پیش از 11 سپتامبر و پس از 11 سپتامبر نخواهد داشت مگر آن که این حقیقت نمایان شود که پس از 11 سپتامبر، ارتش پاکستان از ایالات متحده افغانستان دستمزد برابر می گرفته و نیروهای آمریکایی و ناتو در عملیات نظامی خود در برابر طالبان و القاعده دایما منافع امنیت ملی آمریکا را دچار تزلزل کرده اند.
پیش از بررسی موضوع اصلی، چند واقعیت استراتژیک نیاز به بحث دارد که عبارتند از:
*هندوستان به عنوان قدرت منطقه ای در شبه قاره هند دارای منافع استراتژیک قانونی در ثبات و امنیت افغانستان است، مستقل از منافع ایالات متحده و دیگران.
* اتحادیه اروپایی، روسیه و ایران منافع استراتژیک قانونی هند در ثبات و امنیت افغانستان و نقش قابل ملاحظه ای آن در بازسازی افغانستان را به رسمیف شناخته اند.
* این عقیده استراتژیک امریکا منجر به این شده است که پاکستان امروز در بحرانی استراتژیکی و امنیتی درونی ناخوشایند قرار دارد و امریکا در باتلاقی استراتژیک در منطقه گیر افتاده است.
استراتژی جدید AF- PAK رئیس جمهور اوباما با تاخیر، اما نه خیلی دیر، منعکس کننده این واقعیت است وقتی که از یک رویه ی منطقه ای صحبت می کند.
با این حال، آنچه برای هند از نظر استراتژیک، آزار دهنده است این است که ایالات متحده هنوز بر این برداشت باقی است که ایالات متحده در مورد مشغله های استراتژیک ارتش پاکستان در افغانسان فکر کند و این که هند باید از حضور خود در بازسازی افغانستان صرف نظر کند و دیگر این که هند باید بر سر کشمیر با پاکستان به توافق برسد تا ارتش پاکستان به راحتی به مرزهای غربی خود فکر کند.
هم چنین باید توجه شود که ارتش پاکستان مشتابها ندای مصالحه سر نمی دهد تا دست از منافع خود در افغانستان ، ایران و روسیه بکشد، در اینجا نام چین ذکر نشده زیرا اخیرا روابط مستقلی تشکیل داده و مستقل از تشکل های رسمی پاکستان با گروه های اصلی طالبان عمل می کند که در تقابل با ایالات متحده و گروه های اسلامی راستگرا در پاکستان در تقابل با ایالات متحده قرار دارند.
شایسته است که یک بار دیگر به منافع استراتژیک قانونی هند در افغانستان و مسائل مربوط بپردازیم. این مسال در این تحقیق تحت عناوین زیر به بحث گذاشته شده است.
*منافع استراتژیک قانونی هند در افغانستان.
* سیاست آسیای جنوبی ایالات متحده: زمانی برای جهت گیری مجدد
* دیدگاه اروپایی منافع استراتژیک هند در افغانستان
الف)منافع استراتژیک قانونی هند در افغانستان
هند به عنوان قدرتی منطقه ای در شبه قاره هند، منفعتی استراتژیکی و قانونی در ثبات و امنیت همسایه خود دارد. این فرضیه اساسی توسط هیچ کشوری غیر از پاکستان مورد اعتراض قرار نگرفته است.
استفاده هند از ویژگی های قدرت منطقه ای خود در همسایگی اش بیشتر بر استفاده از قدرت ملایم، و روش های آن برای استفاده از «قدرت سخت» تکیه داشته است که تاکنون مورد اکراه بوده است. همان گونه که هند قدرتمندتر می شود و ارزش استراتژیک آن در سطح جهانی بالا می رود، نمی تواند مورد اکراه و مهار شده باقی بماند.
منافع امنیت ملی هند را می توان گفت که بر این موارد تمرکز دارد: 1) تضمین محیط منطقه ای امن و با ثبات. 2) هند برای رسیدن به این هدف طرفدار فعال بودن در زمینه های همکاری اقتصادی، بازسازی و رشد اجتماعی در کشورهای منطقه است. 3) محیط منطقه ای با ثبات که امنیت انرژی را تضمین می کند. 4) کشورهای منطقه ای نباید محل رشد گروه های رادیکال در برابر هند شوند. 5) همکاری منطقه ای گسترش پیدا کند.
منافع استراتژیک قانونی هند در افغانستان از موارد بالا نشأت می گیرد، همان گونه که از حضور و دخالت هند در افغانستان به خصوص پس از 11 سپتامبر مشخص خواهد بود. غلیرغم فشار ایالات متحده، هند با توسل به زور وارد افغانستان نشده چرا که همیشه آگاه بوده که ایالات متحده گرایش شدید به دادن تقدم بیشتر به ارتش پاکستان در افغانستان داشته و این می تواند درگیری نظامی را پیچیده کرده و منجر به گرفتاری استراتژیک شود.
با این حال هند در حین حضور قانونی خود برای ثبات افغانستان از طرفداری فعالیت در بازسازی اقتصادی، رشد و ساختن خود ساختاری اجتماعی در این کشور جنگ زده و ویران شانه خالی نکرده است.
علاوه بر این، غیر از آرایه ای وسیع از پروژه های بازسازی که شامل ساخت ساختمان جدید مجلس، شبکه ارتباطات فروساختار حمل و نقل، مدارس و بیمارستان ها هند در پروژه های مهمی نیز سهیم بوده است از جمله: 1) بازسازی سد سلما در هرات، 2) پروژه های نیروی آبی- برقی و خطوط انتقال دوگانه برق، 3) پروژه مهم جاده ای (به طول 280 کیلومتر) که دلارام را به بزرگراه قندهار- هرات و در شهر زرنج در مرز ایران- افغانستان متصل می کند.
هند هم چنین در تعلیم برای گسترش آموزش و پرورش، مراقبت بهداشتی و آموزشی دیپلمات ها و پلیس افغان کمک کرده است.
در این فرایند، هند متحمل آدم ربایی و کشتار مهندسین و نیروی کار در افغانستان به دست طالبان و بمب گذاری منزجرکننده سفارت هند در کابل به دست عوامل ISI پاکستان شده است که منجر به قتل دو تن از دیپلمات های هندی شد.
جامعه جهانی باید توجه داشته باشد که درگیری هند در بازسازی افغانستان پس از 11 سپتامبر توسط پاکستان جلوگیری شد که راه های عبور را در اختیار آن نگذاشتند و هند مجبور بود برای این کار به ایران تکیه داشته باشد.
در یک نمونه از کنایه استراتژیک شدید، جاده ساخته هند که افغانستان را به ایران متصل می کند ممکن است نهایتا به عنوان خط زندگی نیروهای آمریکایی و ناتو برای عملیاتشان در افغانستان استفاده شود.
هند نباید در مورد درگیری ضداطلاعات خود در جمع آوری اطلاعات در مورد گروه های تروریستی طالبان یا پاکستان که در زمین های لم یزرع پاکستان فعالیت می کنند، تدافعی عمل کند.
و بالاخره ایالات متحده وغرب باید بدانند که هند در افغانستان دارای منافع استراتژیک قانونی است. هند خوش نخواهد داشت که افغانستان بار دیگر به حکومت طالبان باز گردد و در خدمت منافع استراتژیک پاکستان و «تروریسم مکه ای» آن گونه که من آن را می نامم قرار گیرد، در جایی که ISI بتواند مجددا فروساختار تروریسم جهاد اسلامی را ایجاد کند که منجر به بمب گذاری 11 سپتامبر در برابر آمریکا و کشمیر شد و علاوه بر آن تروریست ها در اروپا، روسیه و چین فعالیت می کردند.
مطمئنا هند نباید به دلیل منافع استراتژیک قانونی که در افغانستان دارد که در هماهنگی با منافع استراتژیک امریکایی و غربی هستند سرزنش شود و درگیری جاری هند در افعانستان، تلاش های بازسازی آمریکایی و غربی ها در آنجا را تکمیل می کند.
هند به حضور استراتژیک خود در افغانستان ادامه خواهد داد حتی اگر نیروهای آمریکایی و ناتو افغانستان را خارج کنند.
ب)سیاست آسیای جنوبی ایالات متحده: زمانی برای جهت گیری مجدد
سیاست های آسیای جنوبی امریکا چه پیش از 11 سپتامبر و چه پس از آن مستقیما در آشفتگی استراتژیک که در افغانستان و پاکستان ایجاد شده ،سهیم بوده است.
افغانستان می توانست تا سال 2004 توسط نیروهای آمریکا و نانو امنیت و ثبات پیدا کند. ایالات متحده ترجیح داد پاکستان را برای ثبات استراتژیک افغانستان انتخاب کند، با آگاهی کامل از این که اهداف استراتژیک ارتش پاکستان و ایالات متحده در افغانستان مقاصد مختلفی را دنبال می کردند.
امروزه نتیجه نهایی برای ایالات متحده به ظاهر این است که افغانستان هنوز باید امنیت و ثبات به دست آورد و سقوط قریب الوقوع پاکستان چالشی است که حتی استراتژی جدید AF-PAK نمی تواند بر آن فایق آید.
ارتش پاکستان و سیاست گذاران آن امروز به خاطر آنچه به عنوان یورش آمریکایی از نظر استراتژیک به سمت هند می دانند، خشمگین هستند هند نیز مجبور به خروج از افغانستان نیست و آنها مدعی هستند که امریکا در برابر شعار هندی و ارتش پاکستان و روابط ISI با طالبان و القاعده به زانو در آمده است.
سیاست جدید ایالات متحده در مورد اسیای جنوبی نیاز به تفکر جدی در مورد ملاحظات زیر دارد:
*هند قدرت منطقه ای در منطقه شبه قاره هند است. این واقعیت نمی تواند تضعیف شود تنها به خاطر این که هند تاکنون تنها از «قدرت نرم» در منطقه برای اهداف امنیت ملی خود استفاده کرده است.
*همچنین واقعیت ذکر شده نمی تواند توسط ایالات متحده تضعیف می شود تا مرتکب استمرار توجه حساسیت ها و تثبیت ارتش پاکستان بر افغانستان شود.
*پاکستان دیگر موهبتی استراتژیک برای ایالات متحده در این منطقه نیست، اکنون این یک تعهد استراتژیک و سنگ آسیای استراتژیک دور گردن آمریکاست.
*بازیابی امنیت و ثبات افغانستان باید مهمترین هدف استراتژیک ایالات متحده و نه نجات پاکستان از سقوط باشد.
*پاکستان، علیرغم زرادخانه سلاح های هسته ای اش همتای استراتژیک هند در بودن قدرتی منطقه ای نیست.
ایالات متحده باید مجددا فرمول های سیاست آسیای جنوبی خود را از تعلقات «مرکزیت پاکستان» به «مرکزیت هند» جهت دهد.
ج)دیدگاه اروپایی منافع استراتژیک هند در افغانستان
دیدگاه اروپایی منافع استراتژیک هند در افغانستان می تواند به بهترین وجه از گزیده های زیر از یک Op- Ed در «صدای اروپایی» اثر ریچارد گووان[2] انعکاس یابد. نظرات خلاصه شده او در زیر خواهد آمد:
*منافع هند در افغانستان با منافع اتحادیه اروپایی و ایالات متحده همسو و هماهنگ است.
* «بحران حاضر (در افغانستان و پاکستان) باید گفتگوی استراتژیک اتحادیه اروپایی با هند را با مفهومی نو از فوریت تزریق کند که می تواند اساس همکاری نزدیکتر در آینده را سبب شود.»
* به راستی این ناآرامی کنونی می تواند فرصتی بهتر برای استحکام رابطه ای طولانی با هند را سبب شود تا این که بحث اصول و منافع مشترک در زمان های آرام تر فرصتی را سبب می شوند.
امید می رود که ایجاد سیاست امریکایی بتواند نکته ای شبیه منافع استراتژیک قانونی هند در افغانستان داشته باشد.
مشاهدات نتیجه گیری
افغانستان و هند تاریخی طولانی از دوستی و همکاری از زمانی دارند که در سال 1950 پیمان دوستی و همکاری هند و افغانستان را امضا کردند، مگر دوره حکومت مجاهدین و طالبان در افغانستان که این پیمان شکسته شد.
هند دارای منافع استراتژیک قانونی در ثبات و امنیت افغانستان، هم از لحاظ این دوستی بلندمدت و هم اکنون است که هند به عنوان قدرت منطقه ای در منطقه شبه قاره هند ظاهر می شود.
روابط پاکستان با افغانستان رقابت آمیز و مغایر بوده است، با وجود ارتش پاکستان که سرگرم محدود کردن افغانستان به یک دولت پرده استراتژیک برای قوت بخشیدن به عمق استراتژیک خود است.
اتحادیه اروپایی، روسیه و ایران منافع استراتژیک قانونی هند در امنیت و ثبات افغانستان و نقش قابل ملاحظه آن در بازسازی افغانستان پس از 11 سپتامبر را زیر سوال نمی برند.
ایالات متحده نیز باید به همین نتیجه رسیده باشد اما به جهت دریافت غلط خود که ارتش پاکستان امتیازی استراتژیک است و حساسیت های آن در مورد افغانستان باید در سیاست آمریکا ارجحیت داده شود.
ثبت پاکستان از هفت سال گذشته در افغانستان یکی از سوءتفاهمات آمریکا بوده است. این امر با افتادن پاکستان در یک بحران امنیت داخلی که وجودش را تهدید می کند و افتادن آمریکا در یک باتلاق استراتژیک در منطقه تمام شده است.
شاید ایالات متحده نیاز به کنار کشیدن از یک تعلق خاطر «پاکستان محور» در سیاست های آسیای جنوبی داشته باشد.
[1] - Dr. subhash kapila
[2] - Richard Gowam