گفت وگو با دكتر نوذر شفيعى استاد علوم سياسى

گروه بين الملل ـ محمد زمانى: هنوز مركب قرارداد تسليحاتى بزرگ امريكا و تايوان خشك نشده بود كه پكن در تصميمى تلافى جويانه بخش حساسى از همكارى خويش با اين شريك بزرگ تجارى اش را به تعليق در آورد. براساس آنچه محافل امريكايى گفته اند رهبران چين در اين تصميم پنتاگون را هدف مجازات خويش قرار داده اند اما انتظار مى رود كه در صورت بى اعتنايى سران نظامى امريكا به خواسته پكن، اين تنش ساير عرصه هاى روابط دو كشور را نيز در بربگيرد. نظر به اهميت اين رويداد، ايران نظرات دكتر نوذر شفيعى كارشناس حوزه آسيا و استاددانشگاه را جويا شده است.
آقاى شفيعى چينى ها گفته اند كه اين تصميم تلافى جويانه را در واكنش به قرارداد نظامى امريكا و تايوان اتخاذ كرده اند. چرا قرارداد مذكور اين اندازه اسباب نگرانى چين شده است
به اعتقاد من اين تصميم امريكا در چارچوب نقشه نظامى - امنيتى امريكا در جهان به طور اعم و در شرق آسيا به طور اخص طراحى شده است. از ديد امريكايى ها به رغم تمام مراودات مثبتى كه با چينى ها دارند، در نهايت چين در آينده نيرويى خواهد بود كه موقعيت امريكا در جهان را به چالش مى طلبد. به عبارت ديگر به نظر واشنگتن رشد نظامى چين كه در قالب نوسازى ارتش اين كشور صورت مى گيرد، رشد اقتصادى چين كه بى سابقه است و همچنين تمايلات بلندپروازانه پكن در عرصه سياسى شرايط را براى تضعيف موقعيت ايالات متحده در شرق آسيا فراهم مى كند. بنابراين امريكايى ها در تلاش هستند كه با مكانيزم هاى گوناگونى كه يكى ازآنها تقويت تايوان خواهد بود، رشدتهديدكننده چين را مهار كنند. براى درك اين كه چرا چين و امريكا همديگر را رقيب يا تهديد بلندمدت مى بينند بايد به نگرش فلسفى امريكا و چين رجوع كرد. به اين معنى كه در نگرش فلسفى چين، دنيا به طور پيوسته در حال تغيير و تحول است كه اين امر مى تواند جايگاه هر پديده اى از جمله موقعيت كشورها در جهان را دستخوش تحول نمايد و از اين نظر نگاه چينى ها به جهان نگاهى سيال و پويا است و تحت تأثير اين نگرش، احتمال اين را كه موقعيت امريكا در آينده به عنوان ابرقدرت امروز افول كند و بالعكس موقعيت چين ارتقا يابد، معنا مى يابد.
ولى برخى ناظران تضاد پكن و واشنگتن را بخشى از مناقشه بر سر توازن قدرت مى دانند. فكر نمى كنيد اين بحران نيز ادامه تضاد روسيه و غرب است
من فكر مى كنم موضوع گرجستان و تضاد روسيه با غرب براى چينى ها يك مسئله مهم باشد. چين از يك سو به سبب روابط استراتژيك خود ناچار بود كه موضعى كه اختيار مى كند به ضرر روسيه نباشد، اما از طرف ديگر اقدام روسيه در اعلام استقلال دو جمهورى آبخازيا و اوستياى جنوبى از منظر چينى ها نوعى زمينه سازى براى حمايت از حركت هاى تجزيه طلبانه قلمداد مى شد. اين تفسير دوم از قضيه براى چينى ها به شدت ناخوشايند بود چراكه اقدام روسيه مى تواند موجب حمايت هر چه بيشتر امريكا از تايوان يا حتى از عناصر شورشى استان شمالى سينگ كيانگ شود. از اين رو از ديد چين امريكا در قبال تايوان همان كارى را مى كند كه روسيه در برابر آبخازيا و اوستياى جنوبى انجام مى دهد كه اين هر دو حمايت از تجزيه طلبى بوده است. بايد توجه داشت كه اصولاً روابط چين با روسيه در حوزه هاى استراتژيك جريان دارد كه يكى از اين حوزه ها مبارزه با سياست يكجانبه گرايى امريكاست ولى با اين وجود تصميم چين در برابر امريكا در موضع تايوان ارتباط مستقيمى با موضوع گرجستان ندارد.
آيا مى توان بحرانى شدن روابط چين و امريكا را حاصل سرايت جنگ سرد به خاور دور تلقى كرد
در ابتدا بايد توضيح دهم كه به كار بردن واژه جنگ سرد جديد در توصيف روابط فعلى روسيه و غرب حداقل به لحاظ واژه شناسى گمراه كننده است. بايد دقت كرد كه جنگ سرد تعريف خاص خودش را دارد كه عبارت است از اقدام تبليغاتى براساس انگيزه هاى ايدئولوژيك بين شوروى و امريكا يا ساير كشورهايى كه خصيصه رقابت گونه ايدئولوژيك و تبليغاتى دارند اما در حال حاضر شرايط فعلى رقابت بين روسيه و غرب بر مبناى گسترش حوزه نفوذ رقم مى خورد و نه جنگ تبليغاتى و ايدئولوژيك.
شما بر مبناى فلسفى تضاد چين با امريكا تأكيد مى كنيد، آيا در اين مسئله نيز شاهد تقابل سرمايه دارى غرب و سوسياليسم چين هستيم.
اگر ما براساس نگرش هاى فلسفى بين دو نگاه امريكايى - چينى هم بخواهيم به تعريف تضاد ميان آن بپردازيم بازهم نمى توانيم صحبت از تضاد مبتنى بر ايدئولوژى كنيم. اگر سوسياليسم در چين به واقع بر بنيادهاى سوسياليسم استوار بود و مدعى يك جهان بينى و ايدئولوژى براى اداره امور جهان بود و در سوى ديگر كاپيتاليسم در غرب هم چنين ادعايى داشت، مى توانستيم از واژه جنگ سرد استفاده كنيم اما سوسياليسم در چين آنقدر مستحيل شده است كه از خط مشى سرمايه دارى هم سرمايه دارانه تر رفتارمى كند.